زندگی رو عشق است
تا شقایق هست زندگی باید کرد


عاشقت خواهم ماند بی آنکه بدانی دوستت خواهم داشت

بی آنکه بگویم درد دل خواهم گفت بی هیچ گمانی گوش خواهم داد

بی هیچ سخنی در آغوشت خواهم گریست

بی آنکه حس کنی در تو ذوب خواهم شد

بی هیچ حراراتی اینگونه شاید احساسم نمیرد

« كسب درآمد از فروتل »

دوستانتان را به يك شغل پردرآمد و آسان دعوت كنيد:

ایمیل:



تاریخ: یک شنبه 1 / 7 / 1390برچسب:,
ارسال توسط مینا


 
از معلم دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت: حرام است
از معلم هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول محور نقطة قلب جوان میگردد
از معلم تاریخ پرسیدند عشق چیست؟گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان
استlove از معلم زبان پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:همپای
از معلم ادبیات پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:محبت الهیات است
از معلم علوم پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:عشق تنها عنصری است که بدون اکسیژن میسوزد
از معلم ریاضی پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:عشق تنها عددی است که هرگز تنها نیست
از معلم فیزیک پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:تنها آدم ربایی است که قلب جوان را به سوی خود میکشد
از معلم انشا پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:تنها موضوعی است که می توان توصیفش کرد
از معلم ورزش پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت: تنها توپی است که هرگز اوت نمی شود
از معلم زبان فارسی پرسیدند عشق چیست؟؟ گفت:عشق تنها کلمه ای است که ماضی و مضارع ندارد
از معلم زیست پرسیدند عشق چیست؟ گفت:عشق تنها میکروبی است که از راه چشم وارد میشود
از معلم شیمی پرسیدند عشق چیست؟؟گفت عشق تنها اسیدی است که درون قلب اثر می گذارد

 
 
 
واقعا عشق  چیست....؟

« كسب درآمد از فروتل »

دوستانتان را به يك شغل پردرآمد و آسان دعوت كنيد:

ایمیل:



تاریخ: یک شنبه 1 / 7 / 1390برچسب:,
ارسال توسط مینا

داستان مداد...

پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت .
بالاخره پرسید :
- ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟
پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت :
- درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم .
می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی .
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید .

- اما این هم مثل بقیه مدادهایی است که دیده ام .
- بستگی داره چطور به آن نگاه کنی . در این مداد 5 خاصیت است که اگر به دستشان بیاوری ، تا آخر عمرت با آرامش زندگی می کنی .
صفت اول :
می توانی کارهای بزرگ کنی اما نباید هرگز فراموش کنی که دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند .
اسم این دست خداست .
او همیشه باید تو را در مسیر ارده اش حرکت دهد .
صفت دوم :
گاهی باید از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی . این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار ، نوکش تیزتر می شود .
پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی .
صفت سوم :
مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم .
بدان که تصیح یک کار خطا ، کار بدی نیست . در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری مهم است.
صفت چهارم :
چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست ، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است .
پس همیشه مراقبت درونت باش چه خبر است .
صفت پنجم :
همیشه اثری از خود به جا می گذارد .
بدان هر کار در زندگی ات می کنی ردی به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کاری می کنی هوشیار باشی و بدانی چه می کنی .

 

« كسب درآمد از فروتل »

دوستانتان را به يك شغل پردرآمد و آسان دعوت كنيد:

ایمیل:



تاریخ: یک شنبه 1 / 7 / 1390برچسب:,
ارسال توسط مینا

« كسب درآمد از فروتل »

دوستانتان را به يك شغل پردرآمد و آسان دعوت كنيد:

ایمیل:



تاریخ: یک شنبه 1 / 7 / 1390برچسب:,
ارسال توسط مینا

 

سرمو گذاشته بودم رو شونش. آروم دستشو دور کمرم حلقه کرد.بهش گفتم

 يه چيزي بگم؟ گفت بگو. گفتم دوستت دارم....

گفت من بيشتر گفتم نه من بيشتر. گفت اصلا دوتامون به يه اندازه

گفتم باشه.فقط من يه کوچولو بيشتر .خنديد.به چشمام نگاه کرد

 اما نمي دونست اين آخرين باريه که به چشمام زل ميزنه ولي

من خوب ميدونستم.يه گوشه نشستيم سرمو گزاشتم رو سينش

 گفتم برام قصه بگو.

 شروع کرد.قصه همون شاهزاده خانوم خوشکلو برام گفت

چشماشو بسته بود و قصه مي گفت صداي قلبشو ميشنيدم

 خيلي دوسش داشتم هنوزم دارم ميدونم دلش برام خيلي تنگ ميشه

منم دلم خيلي براش تنگ ميشه اما بايد برم نميتونم بيشتر

 از اين بمونم واسه هردومون بهتره.ازتو جيبم يه بسته تيغ بيرون آوردم.

هنوز چشماشو بسته بود.صداي قلبش گوشمو نوازش ميداد

خيلي بهش بد کردم.دوسش دارم...

يکي از تيغارو ميکشم بيرون ميزارمش روي مچ دسته چپم....

من بايد اين کارو بکنم. ميترسم اگه يه لحظه بيشتر صبر کنم پشيمون بشم.

خدايا خيلي دوستش دارم...

 

  کاش اينو بفهمه زير لب ميگم دوست دارم...دوست دارم...

اشکام ميريزه پايين .خيلي دوست دارم... بيشتر از همه دنيا.

چشماشو باز نميکنه ديگه تصميممو گرفتم تيغو ميکشم رو دستم

درد داره اما هيچي نمي گم نمي خوام چشماشو باز کنه

گرماي لذت بخشي داره خون گرمم ميريزه رو لباسش

 چشماشو باز ميکنه ميترسه به خونه من خيره شده..

اشکام هنوز ميريزه پايين ميگم بغلم کن مثه يه بچه ي آروم بغلم ميکنه

 براي آخرين بار ميگم دوست دارم....هيچ کاري از دستش بر نمياد...

بريدگي عميقه لبمو ميزارم رو لباش و اين آخرين باريه که......!!!!!!

 

« كسب درآمد از فروتل »

دوستانتان را به يك شغل پردرآمد و آسان دعوت كنيد:

ایمیل:



تاریخ: جمعه 30 / 6 / 1390برچسب:,
ارسال توسط مینا


گنجشک با خدا قهر بود…….

روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و

خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه

هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد…..

و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به

لبهایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه

سنگینی سینه توست.

گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام.

تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه

محقرم کجای دنیا را گرفت ه بود؟ و سنگینی بغضی راه کلامش بست.

سکوتی در عرش طنین انداخت فرشتگان همه سر به زیر انداختند.

خدا گفت:ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین

مار پر گشودی.

گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود.

خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به

دشمنی ام برخاستی! اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود.

ناگاه چیزی درونش فرو ریخت …

 

های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد …


« كسب درآمد از فروتل »

دوستانتان را به يك شغل پردرآمد و آسان دعوت كنيد:

ایمیل:



تاریخ: جمعه 30 / 6 / 1390برچسب:,
ارسال توسط مینا

چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به

مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما

وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به

جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را

پیدا کنند و علت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند. آنها به استاد گفتند: « ما به

شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آنجایی که

زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک

بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم.».....استاد فکری کرد و پذیرفت

که آنها روز بعد بیایند و امتحان بدهند. چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد

آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که

شروع کنند....آنها به اولین مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت. سوال خیلی آسان بود و

به راحتی به آن پاسخ دادند.....سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتیازی پشت

ورقه پاسخ بدهند که سوال این بود: « کدام لاستیک پنچر شده بود؟»....!!!

« كسب درآمد از فروتل »

دوستانتان را به يك شغل پردرآمد و آسان دعوت كنيد:

ایمیل:



تاریخ: جمعه 30 / 6 / 1390برچسب:,
ارسال توسط مینا

چارلی چاپلین میگه : شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزویش را داشتی اما حال که به آن دعوت شدی تا میتوانی زیبا برقص

                                    .........................................

 


بازنده ها در هرجوابی مشکلی را می بینند ولی برنده ها در هر مشکلی جوابی را می بینند . سعی کنید مثل برنده ها فکر کنید.

 

                                   ............................................

 


من دریافته ام که انسانی هر اندازه که مصمم به خوشبخت زیستن باشد همان اندازه خوشبخت و سعادتمند زندگی خواهد کرد.(ابراهام لینکلن)

 

                                 ..............................................

 


خنده ات رو به همه بده، ولی لبخندت را به یه نفر، عشقت را به همه بده،ولی وجودت را به یه نفر، بذار همه عاشقت باشن، ولی خودت عاشق یه نفر باش

 

                                .............................................


شاید خدا خواسته است که ابتدا بسیاری افراد نامناسب را بشناسی و سپس شخص مناسب را، به این ترتیب وقتی او را یافتی بهتر می‌توانی شکر گزار باشی

« كسب درآمد از فروتل »

دوستانتان را به يك شغل پردرآمد و آسان دعوت كنيد:

ایمیل:



تاریخ: چهار شنبه 28 / 6 / 1390برچسب:,
ارسال توسط مینا

 

دیشب رویایی داشتم


خواب دیدم بر روی شن ها راه می روم 

همراه با خود خداوند!

و بر روی پرده ی شب

تمام روز های زندگی ام را همانند فیلمی بر روی پرده،می دیدم

همانطور که به گذشته ام می نگریستم

روز به روز از زندگانی ام را،

دو رد پا بر روی پرده ظاهر شد

یکی مال من دیگری ازآن خداوند

راه ادامه یافت تا تمام روزهای تخصیص یافته به من ،خاتمه یافت

آن گاه ایستادم و به عقب نگاه کردم

در بعضی جاها فقط یک رد پا وجود داشت....

و اتفاقا آن روزها ،مطابق با سخت ترین روزهای زندگی من بود!

روزهایی با بزرگترین رنج ها، ترس ها، دردها و.....

آن گاه از خداوند پرسیدم:

خداوندا!! تو گفتی که در تمام ایام زندگی با من خواهی بود

و من هم پذیرفتم که در تمام ایام زندگی با تو باشم

خواهش می کنم به من بگو چرا در آن لحظات سخت و دشوار مرا تنها گذاشتی

خداوند پاسخ داد:

..فرزندم, به تو گفتم در تمام سفر زندگی با تو خواهم بود

و هرگز تو را تنها نخواهم گذاشت

نه حتی برای لحظه ای

و چنین نیز نکردم!

درآن روز هایی که فقط یک رد پا بر روی شن ها می دیدی

این من بودم که تو را به دوش می کشیدم!!!!

 

 

« كسب درآمد از فروتل »

دوستانتان را به يك شغل پردرآمد و آسان دعوت كنيد:

ایمیل:



تاریخ: چهار شنبه 28 / 6 / 1390برچسب:,
ارسال توسط مینا

می خوای بدونی عاشق چه کسی هستی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پس حتما به ادامه مطلب برو..............

وقتیکه با اون شخص بخصوص هستی ..تظاهر میکنی که بهش بی اعتنایی ..ولی وقتیکه اون دور و اطراف نیست .چشمات دنبالش میگرده....

این همون وقتیه که تو عاشقی

 

« كسب درآمد از فروتل »

دوستانتان را به يك شغل پردرآمد و آسان دعوت كنيد:

ایمیل:


ادامه مطلب...
تاریخ: چهار شنبه 28 / 6 / 1390برچسب:,
ارسال توسط مینا
آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 137
بازدید دیروز : 83
بازدید هفته : 458
بازدید ماه : 435
بازدید کل : 236301
تعداد مطالب : 239
تعداد نظرات : 209
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


كد تصوير تصادفی

دريافت كد بازی آنلاين تصادفی

Best Cod Music

آيکـُن هاي ِ دختره